نوژان نفس من نوژان نفس من ، تا این لحظه: 11 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره
ژوان جون ژوان جون ، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 6 روز سن داره

نوژان نفس مامان وبابا

23ماهگی وروجک

1393/10/6 18:05
نویسنده : مامان ندا
1,137 بازدید
اشتراک گذاری

 

ای گل نازنینم 23ماهگی ات مبارک

 

 

23ماهگی نوژان وروجک هم تموم شد.

23ماه بانوژان وروجک زندگی کردیم وبهترین لحظه های عمرمون باهم سپری شد .

چیززیادی توی این ماه نداری که برات بنویسم . چون بزرگ وخانم شدی وصدالبته وروجک وروجکها..

موقع لباس پوشیدن اذیت میکردی به حالت قهرسرت راگذاشتی زمین وگفتی : اعصابموخوردکردین.

دستمال برمیداری ومیگی خونه مامانوتمیزمیکنم.

3آذروقتی رفتیم دکتربرای سرماخوردگی ات گفت وزنت خوبه و11/900وزن وقدت هم 70وخورده ای بود. گفت دیگه احتیاجی نیست قطره آهن بدم وفقط مولتی ویتامین کفایت میکنه . من چون ازقبل قطره آهن خریده بودم بهت میدم تاتموم بشه .

10آذراولین بارتخمه خوردی وخیلی هم دوست داشتی .

10آذرمتاسفانه دوتاکشمش کردی توی بینیت .

4آذربردیمت خانه اسباب بازی گفتم بسته است توگفتی : فکرکنم بازه.

10آذراولین بارکلمه بمیررابه کاربردی.

14آذرخرمادادم تابخوری که تلفن زنگ زدرفتم جواب بدم دیدم باباحسینه ومیخواست باتوتلفنی صحبت کنه که خدایی شددیدم هسته خرماراکردی توی بینیت خوب شددیدم وگرنه بیچاره میشدیم بعدازاون هم یکباردیگه این کارراکردی ولی کلی کلنجاررفتم تادیگه این کاررونکنی .

24آذراولین بارگفتی آروغ زدم ساعت9صبح.

به یگانه وآویساگفتی چرامنواذیت میکنین که بگم به توچه .

میگی هرکاری میکنم بکنم.

تواین ماه بردمت فوق تخصص چشم اطفال تاچشمهایت راازنظرتنبلی معاینه کنه که شکرخداهیچ مشکلی نداشتی .

اگرمن رواذیت کنی به حالت قهرگریه میکنم توهم میگی گریه کن( چون توهروقت اذیت میکنی ومن دعوایت میکنم وگریه میکنی میگم خوب گریه کن توهم همین جمله روبه من میگی)

وقتی میخوام پوشکت راعوض کنم خودت مشمع وخشک کنت رابرمیداری وبه حالت دویدم میروی کناربخاری ومیگی میخوام گرم بشم.

جیش وپی پی روبعدازاینکه کارت راانجام میدهی یادرحال انجام دادن هستی میگویی . البته فکرکنم هنوززودباشه ازپوشک بگیرمت. گرچه خیلی پاهایت میسوزه هم توهم من اذیت میشم . ان شالله بعدازتولددوسالگیت ازپوشک بگیرم .

کلی حرف میزنی وگاهی منودیوانه میکنی. اگرشبهاخوابت نبره آنقدرحرف میزنی یابرای خودت شعرمیخونی تاخوابت ببره.

برات غذاخورشت هویج درست کرده بودم کشیدم وگذاشتم روی اپن وگفتم نوژان غذاتوکشیدم تاسردبشه من برم دستشویی بیام ازاونجاصدای افتادن چیزی راشنیدم گفتم حتمابازم خرابکاری کردی اومدم دیدم قابلمه رابرداشتی وبرعکس کردی وغذاروازروی اپن برداشتی وداری میخوری . کلی خندیدم.

البته گذاشتن قابلمه وسطل اسباب بازیهاامری عادی است هرروزاین کاررامیکنی ومیذاری زیرپاهایت وبالامیری . خوبه صندلی پلاستیکی ات راجمع کردم چون اون سبک تره وراحت تره وهمه جامیبری.

صندلی آشپزخانه رامیکشی ومیاوری میذاری زیرپاهایت شیرسماوررابازمیکنی . سماورراروشن میکنی . باشیرهای گازورمیری وزیرغذاراخاموش میکنی وکلی کارخطرناک.

روی اپن روازدست توجمع کردم.

بی تربیت: بی ترفیت

باترفیت: باتربیت

به توچه

توله سگ

پدرسوخته

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوژان داره بوبورومیخوابونه

 

اتاق همیشه شلوغ

 

اینم اون قابلمه ای که گذاشتی زیرپاهات تاغذاروبرداری

 

 

پسندها (2)

نظرات (6)

مامان مبینا
9 دی 93 17:17
ای جووووووووووووووووووونم من که عاشق دخملی شدمه ماشالله خیلیم خوشمله خدا نگه دارش باشه بوووووووووووووووووووووووس پیش منم بیا گلم شمالطف داری چشم سرمیزنم
مامان زری
16 دی 93 16:51
23 ماهگیت مبارک نوژان طلا قربونت برم که انقدر شیطون شدی و خواستنی مامان ندا ببوس دخملی رو شیطونیش منوکشته خاله زری
مامانی
18 دی 93 7:47
23ماهگیت مبارک باشه عزیزمممم شیطون بالا
مامان فاطمه
20 دی 93 15:58
23ومین ماهگردت مبـــــــــــــــــــــــارک گل دختری شیطون با یه جیغ و دست و هوراو یا عالمه ارزوهای خوب ممنون ازاینکه به ماسرزدین
مرمر
1 بهمن 93 11:16
ووووووووووووی که چقد ناناس شدی چقد خانوم و فهمیده ندا استرس داری هاااااااااااااااااا تولدش فرداست ایشالله 120ساله شه مممنون مرمرجون اره فرداست ولی زیاداسترس ندارم مهمونی خودمونیه
مامان ماریا
2 بهمن 93 16:26
هوراااااااااااااااااااااا تولدت مبارک نوژان خوشگلههههههههه انشاا... تولد 120 سالگیت ممنون ماریاجون