29ماهگی عمربابایی
صبحهاازساعت 6تا8ازخواب بیدارمیشی وسریع میخواهی بری بالاچون آویسااونجاست وراحت میتونی باهاش بازی کنی
صبحانه ات راخورده یانخورده میدوی بالاوباآویسابازی میکنی ازطرفی خوشحالم که کمترروی اعصاب من میری ولی ازطرفی دیگه سمت من نمیایی وهمش بالایی
غذاخوردنت اصلاتعریف نداره شایدچون وقتی میری بالاتنقلات مثل پف فیل وشکلات وخیارو...میخوری . البته اگرخودمن باشم که به هیچ عنوان بهت تنقلات نمیدهم . خودم برات توی خونه پف فیل درست میکنم که صدالبته ازبیرون خوشمزه تره .
بالبنیات میونه ای نداری به زوراگرکمی شیربخوری ..
کلی بلبل زبونی میکنی .
باعروسکات بازی میکنی وحرف میزنی هرکاری که آویسامیکنه توهم تکرارمیکنی .
به یمن خوردن شکلات زیادفکرکنم دندونت پوسیده چون وقتی شکلات یاشیرینی میخوری دندونات دردمیگیره مسواک هم نمیزنی
پشت دراتاق خوابیده بودم ونمیگذاشتم تاتوهم بری بیرون میخواستم بخوابونمت توهم گریه میکردی میگفتی پس بابامیخوادبیادتوازکجابیادتودربسته است که .
میگفتی ایشالله اویساخاله نداشته باشه میگفتم خاله اویساکه عمه گییته.
وقتی برنامه کودک میبینی که بچه هاش توش شرکت کردن همش میگی منم میبر اونجاپس کی میبری . الان بریم.
عاشق کتلت ،کباب تابه ای ، کباب ، جوجه کباب ،ماکارانی، بستنی، خیار، شکلات هستی
روزچهارشنبه 6اردیبهشت ماه ازساعت 6صبح ازخواب بیدارشده بودی ومیخواستی بری طبقه بالاهرکاری میکردم که بابانبرت بالاهمش گریه میکردی ومنم نمیخواستم اون ساعت بری بالا. خلاصه کلی گریه میکردی وغرمیزدی .گفتی گرسنمه رفتم تابرات تخم مرغ بپزم توی اشپزخونه بودم که دیدم داری بازم غرمیزنی گفتم نوژان بلندمیشم میزنمتاگفتی توچیکارداری من دارم بابام حرف میزنم باتوکارندارم توی اون حال عصبانیت مرده بودم ازخنده
اینجاگفتی برودوربینوبیارمن غذامیخورم عکس بنداز
توی عکس ادکلن زدنت هم معلومه