نوژان نفس من نوژان نفس من ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 18 روز سن داره
ژوان جون ژوان جون ، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره

نوژان نفس مامان وبابا

اولین سفر

1392/4/22 12:50
نویسنده : مامان ندا
910 بازدید
اشتراک گذاری

دخترقشنگم برای اولین باربه یک سفریک روزه رفت.

 روستای نوادرجاده هراز.

جای بسیارزیباوبکرکه مادرارتفاعات درکناریک چشمه اتراق کردیم.

 همراه با همکارهای بابایی صبح ساعت 7حرکت کردیم وصبحانه رادرراه خوردیم بعدازطی مسافتی تقریبا40کیلومترواردنواشدیم.

خیلی خوش گذشت همسفرهای خوبی هم داشتیم باوجوداینکه ماخانوم هاهمدیگررانمی شناختیم خیلی خوب ارتباط برقرارکردیم .

بیشترازهمه به من خوش گذشت چون تواصلااذیت نکردی وبغل دیگران بودی .

ولی ماروترسوندی.

داشتی بغل خاله سحربازی میکردی یک دفعه شروع کردی به گریه کردی ونفست برای شاید15ثانیه بنتداومدنمی دونستیم چیکارکنیم منم جیغ میزدم وخداروصدامی کردم تاخاله سمیراباسنت رافسشاردادومحکم توی صورتت فوت کردنمی دونم چرااینطوری کردی شایدهم چیزی نیشت زدچون فردادیدم کهدستت راچیزی نیش زده شکرخدابه خیرگذشت

ستایش، سایناوهستی

کلی لباس پوشوندم تنت هواخیلی سردبودترسیدم مریض بشی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان حنانه زهرا
22 تیر 92 13:37
به به ایشالله همیشه به گردش عزیزم.الهی قربونش برم دخمل نازنازی رو حتما خیلی ترسیدی گلم اما فک کنم ازاین اتفاقا زیاد میفته .تو بچه های اشنا زیاد دیدم. تحمل دردواصلا ندارن ازطرف من ببوسش دخمل خوخشلتو
مرمر
22 تیر 92 22:43
ای بگردمش اونجا که کلاه سرش کردی خیلی بانمک شده
سارا مامان محمدرضا
24 تیر 92 14:09
ایشالله همیشه به سفر و گردش. آخی عزیزم یهو گفتی نفس بند اومد من خیلیییییییییییی ترسیدم. ایشالله بلا به دور. نوژان کوشولوی چشم آبی رو ببوس.
سارا مامان محمدرضا
24 تیر 92 14:10
به منم سر بزنید
سپیده
26 تیر 92 18:24
همیشه به سفر و تفریح.خدارو شکر خوش گذشت.چقد عکساش نازن
مامان عادله
7 مرداد 92 23:35
اوخ÷ی عزیز دلم چقد به گرما حساسه فداش بشم لپات چه گلی انداخته خاله