یازده ماهگی
نوژان دخترنازماامروز11ماهه شد.
336روزازبهترین روزهای مابانوژان سپری شد.
وجوداو، حضوراورنگ وبویی دیگردارد.
چیزی به یک سالگیت نمانده ومن میخوام برات یه جشن تولدخانوادگی بگیرم میخواستم مفصل بگیرم هم دست تنهاهستم وهم چون توکوچولویی میترسم اذیت بشی.
به همه جای خونه سرک میکشی وراه میری .
هرچیزی راپیداکنی فورامیگذاری دهانت . بادستهای کوچولویت فرش رابازرسی می کنی تاکوچکترین آشغال راپیداکنی وبذاری تودهانت.
هرکاری که بخواهی انجام میدهی وهرچیزی رابخواهی به دست می آوری.
به زوراصلانمی تونم بهت غذابدم .گاهی اوقات خوب غذامیخوری ولی گاهی اوقات هم نه .
عاشق میوه خوردن هستی . مرکبات میدم البته اونم بایددرسته باشه آب پرتغال یالیموشیرین نمی خوری .اگرپرتغال یانارنگی راتکه های ریزکنم وبدهم دستت نمی خوری بایددرسته باشد. می کشی به دندونت وآبش رودرمیاری . بعدهم درسته قورت میدی.
خواب شبانه ات خوب است تقریبابین ساعات 11-1نیمه شب تا10-11ظهرمیخوابی .
هرجایی بخوام برم فورادنبالم میایی واگرمن رانبینی میگویی (اَیی ) . نمی دانم منظورت چه کلمه ای ایست . اماباباراهم همینطوری صدامی کنی .
علی (اَیی).
بااسباب بازیهایت زیادسرگرم نمیشوی برای چنددقیقه اگرمن آشپزخانه باشم توهم میایی آشپزخانه . درکابینت هارابازمی کنی البته کابینت هایی که ظرفهای شکستنی داردراباکش بسته ام امابازورمیخواهی بازکنی .
گاهی انگشتت رالای درهای کابینت می کنی تابازکنی . دورتادورصندلی غذای آشپزخانه می چرخی . وکابینتی راکه ظروف پلاستیکی داردبازمی کنی وباظرفهایش بازی می کنی .
کارخطرناک می کنی عاشق این هستی که طبقه پایین فرگازرابازکنی وبروی بالایش که چندروزپیش وقتی رفتی بالای درب فردرب بالای فرراهم بازکردی وباسربرگشتی عقب که فوراگرفتمت.
اگردرب دستشویی یاحمام بازباشدفورامیدوی طرفش .
وقتی میگم نوژان لی لی حوضک کن دستهای کوچولویت رامیاوری کف دست تالی لی حوضک کنی
اتل متل هم میکنی دوتادستهایت رامیزنی به پاهایت ومی گویی اُ تَ اُتَ
خونه مامان پری یه تابلوهست که توش اسب داره آنقدربابابزرگ برده جلوی اون تابلووپیتیکوپیتیکوگفته توهم عادت کردی تامیریم بالامیخوای بری جلوی تابلووتوهم میگویی مثلاپیتیکوپیتیکو بازبان خودت
وقتی باتفلن حرف میزنم توهم میخواهی حرف بزنی اگرصدابرایت آشناباشدگوش میدهی وبعضی کلمات رامی گویی امااگرصداآشنانباشدگوشی راازگوشت درمیاری .
برای تعویض پوشک کلی مشکل دارم بایدصدتاقوطی کرم ووازلین واسباب بازی بدم تاسرت گرم بشه وبتونم پوشکت کنم .
بعدازهربارتعویض پوشک صورت روبوس می کنی . قربونت برم مامانی که باهوشی ومی فهمی که منوبوس می کنی دخترمهربونم.
هرچیزی رامی خوری به دیگران هم تعارف می کنی .
تازگیااگرچیزی رابخواهی می گویی (اِ) یعنی بده
وقتی می رویم خونه آنامنتظری تابدوی توی آشپزخانه تاباکف پوش آشپزخانه بازی کنی .
عاشق تبلیغات ماهواره وتلویزیون هستی هرچه من توبارداری ازتبلیغات ماهواره بدم میومداماتودوست داری . وقتی هم میخوام غذابدم موقعی غذامیدم که داره تبلیغات نشون میده .
به به می گویی : یعنی بریم
بِغ بِغ می گویی
نوژان خوردن بندکفش هاالبته برای گردنبندودستبندهم همینطوری هستی
اینم فضولی خانم برای بالارفتن ازگاز
ازهرچیزی بالامی ری
تاصبح صددفعه این طرف واون طرف می شی ومن تورومیذارم سرجات
آهنگ کوش کردن
نوژان داره میره سراغ کف پوش آشپزخانه
مامانی ببین عکست چقدرخوشگله
عکستوبوس می کنی
یک لحظه تنهات گذاشتم دیدم این بلاروسرکتابهاآوردی وپارشون کردی وخوردی