واکسن شش ماهگی
روزشنبه دخترنازم روبردیم که آخرین واکسنش رودرنیمسال اول زندگیش بزنه .
چقدردردداشت این واکسن خیلی اذیت شدی .البته توبهداشت نسبت به قبل خیلی کم گریه کردی ولی ازغروب به بعدماروبیچاره کردی آخه خیلی دردداشتی قربونت برم مامانی.
وقتی گریه می کردذی واشک می ریختی آناجون میگفت قربونت برم که باچشمات آدم روالتماس می کنی .
شب خیلی بدبودتب نداشتی اماتنت خیلی داغ بود .همش باتب سنج حرارت بدنت راکنترل می کردم .
تاساعت 5صبح من وآنانوبتی توروپاشویه میکردیم تاخدای نکرده تب نکنی و به خیرگذشت . راستی امروزهیرادجونم واکسن شش ماهگیش رازد.
عزیزدل عمه چقدرمظلوم گریه میکرد.
قبل ازواکسن
بعدازواکسن
جای واکسن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی