سیزده ماهگی عسل زندگی ما

چه زودیک ماه ازتولدت گذشت .

انگارهمین دیروزبودکه بدنیااومده بودی ومثل عروسکهاهمش شیرمیخوردی ومیخوابیدی . فقط شبهابه خاطرکولیک که داشتی تاصبح جیغ میزدی.

اماالان ماشالله هزارماشالله تمام خونه روزیرورومیکنی . اصلانمی تونم کنترلت کنم . اگه بخوام جلوت روبگیرم کلی منودعوامیکنی وغرمیزنی.

کمدلباسهایت راهمش به هم میریزی منم ازدیروز92/11/29دستگیره کمدلباسهایت رابازکردم تانتونی لباساتوبریزی بیرون.

قایم باشک بازی یادگرفتی وزودمیری سک سک میکنی. تامیگیم نوژان سک سک کن میدوی به سمت دیواروسک سک میکنی.

ازچندروزقبل ازتولدت غذاخوردنت افتضاح شده الان هم همینطوره وفرقی نکرده ولی منم به زورتورامیخوابونم وغذامیدم. عمه گیتی هم الان چندروزیه برات تخم مرغ محلی فرستاده ومنم صبحهاتخم مرغ محلی میدم.

آزمایشی راکه دکتربرای چکاب یکسالگی ات نوشته بودجوابش سالم بودوشکرخداهیچ مشکلی نداشتی

عاشق تبلیغات تلویزیونی مخصوصابالابالایاهرتبلیغی که توش آهنگ داشته باشه ولی وای به اون موقعی که تبلیغات تموم بشه همش غرمیزنی منم تصمیم گرفتم برات ضبط کنم.

وقتی میریم باغ بابابزرگ اونجاسگ وگاودارن که توفقط میگی آپو(هاپو) . تامیرسیم سرکوچه باغ زودی میگی آپو

منظره روزبرفی خونه آنا

عاشق این عکساتم

مشغول دیدن تبلیغات

تبلیغ بالابالا

رقص باآهنگ بالابالا

کوچیکترکه بودی پستونک نمیخوردی  اماالان باهاش بازی میکنی

این لیوانهاروآنابرات خریده تاباهاش بازی کنی فقط دودقیقه سرگرم میشی

غذاخوردن خانم بزرگ که فقط کثیف کاری میکنه

سرمست ازشیطنت

چمدانی که ازمسافرت یزدآمدیم خودت لباسهایش راخالی کردی ونشستی توش

اینم بادکنکی که ازپاساژقائم خریدیم رفته بودم برای خریداون روزکلی مارواذیت کردی دوست داشتی خودت راه بری واین کاروهم کردی خودت رومیمالیدی به زمین وهرمغازه ای که دوست داشتی میرفتی تو.