واکسن 18ماهگی دردونه
روزسه شنبه 14مردادرفتیم بهداشت برای واکسن 18ماهگیت.
قبلش بهت استادادم تااذیت نشی. وقتی رسیدیم بهداشت شزروع کردی به گریه کردن ومن همش مجبوربودم توروببرم بیرون. فکرکنم یادبیمارستانت افتاده بودی ومیترسیدی که ازم جدابشی.
هرچی بهت میگفتم مامانی من اینجام نترس امابازم میترسیدی. ازمسئول واکسن خواستم که هردوتاواکسن روبه بازوهات بزنه تاموقع راه رفتن اذیت نشی ولی قبول نکردوگفت واکسنی که برای پامیزنن عضلانی وعمیقه نمیشه به بازوزد.چون عضله های بازوضعیفه.
بالاخره واکسن روزدن وتوهم کلی گریه کردی . بهت قول داده بودم ببرمت پارک ویکی ازبچه های نی نی سایت هم گفته بودبعدازواکسن برین پارک تابچه بازی بکنه وواکسن توی بدنش پخش بشه واذیت نشه. کمی رفتیم پارک وتوتاب بازی وسرسره بازی کردی اصلاحاضرنبودی ازتاب بیایی پایین. چون نزدیک ظهربودوهواگرم به زودآوردیمت خونه. اصلانمی تونستی راه بری . بمیرم برات بلندمیشدی ومیگفتی دست اوتاق امانمی تونستی قدم ازقدم برداری . دلم برات کباب میشد. ماه زیبای من .
بردمت اتاقت وروی صندلی نشوندمت وچندتابالش گذاشتم زیرپاهات تااذیت نشی وحلقه های هوش وخونه سازی روآوردم اونجاتابتونی بازی کنی . برات روی صندلی نشستن راحت تربود. شب ازساعت 12به بعدهرنیم ساعت بیدارمیشدم تاببینم خدای نکرده تب نکرده باشی. نیمه شب ساعت 3دیدم بدنت خیلی داغه احتمالاتب داشتی ولی اصلانمیذاشتی تب سنج روبذارم زیربغلت. برای همین به بابایی گفتم توی لگن آب وسرکه درست کنه وپاهایت رابذاریم توی آب وسرکه تاتبت بیادپایین. اولش خیلی اذیت شدی چون بدنت داغ بودوآب هم برات به نسبت سرد. ولی کم کم عادت کردی وازآب بازی خوشت اومد. وشکرخداتبت اومدپایین .
تادوروزتقریباموقع راه رفتن پاهایت رامیکشیدی واین منوعذاب میدادی اماچاره ای نبودبرای سلامتی تواین کارروکرده بودیم .وبالاخره راه رفتنت هم خوب شد. عروسک من.
قبل ازواکسن
بعدازواکسن
هروفت میریم پارک دوست داری برعکس سرسره بری