20ماهگی شیرین زبون

      گل خوشبوی من                                     زیباترین فرشته عالم

    ماه تابان من                                               تموم هستی ام

ماهگیت مبارک

شعرحسنی رواینطوری میخونی :

واه واه ،  نه قلقلی (  قِقلی)، نبود،سایه (  یایه )   باباش، میام میام ( میقام) کدخدا(قَدودو  ) ، الاغه  بار میخوام میخوام (میقام میقام)  ، نمیخوام (نَقام نَقام)، بلابگو( بلاگوگو).

شبانه روز شعرحسنی روتوی کامپیوترنگاه میکنی . وقتی ازخواب بیدارمیشی میگی حَدَدی تاآخرشب . فقط بایدصداش هم زیادباشه خودت صداشوزیادمیکنی وقتی میگم کمش کن میگی زیاد. برای خودت میخونی ومیرقصی و میگی نانای.

آنقدرگوش میکنی که دیگه خسته شدم. شبهاوقتی خاموش میکنم میایی میگی حَدَدی نانای اولاخه . منم میگم رفتن لالاتوهم میگی لالا. قِقلی ، حَدَدی، خروس ، غازه ، باباش(بابای حسنی )همه رومی پرسی که لالاکردن یانه . یک بارهم گفتم قلقلی پتوانداخته بالش هم گذاشته زیرسرش لالاکرده توهم هرشب همین حرفهارومیزنی ودونه دونه شخصیت هارواسم میبری ومیگی لالاکردن . دستت راهم به حالت خواب میذاری زیرسرت.باوجوداینکه یک ماه گذشته که داری برنامه حسنی رونگاه میکنی ولی هنوزیادت مونده که شب اونامیرن لالامیکنن ونبایدنگاه کنی . میگی شبِ برق روشن لالا.

مدتهابودکه درمورددوقلوهای مصطفی که هنوزبه دنیانیومدن صحبت نکرده بودیم که یک شب گفتی: منقی نی نی دوتا.

روز  4شهریور  برای اولین باربردمت آرایشگاه . موهات خیلی نامرتب شده بودن آخه موهات کمی فربودبرای همین زودنامرتب میشه وقتی رفتیم آرایشگاه طبق معمول تاغریبه میبینی شروع میکنی به گریه کردن . خانم آرایشگرهم گفت بلندشوبرویه دوماه دیگه بیاکمی باپیش بندوآب پاش وشونه وقیچی نشونش بده تاعادت کنه . من تجربه دارم میدونم این نمی مونه . اماتامهرنوش جون صاحب آرایشگاه این حرف رومیزدشاگردش پیش بندی روکه ازخونه به همراه شونه آورده بودم بست . بهش گفتم باتیغ نزنه وفقط باقیچی . کمی گریه کردی امامن برات شعرحسنی روخوندم . لاکهای پاهایت رانشان دادم تاکوتاه ی موهات تموم شد .شدی عروس خانم.

خیلی باهوش هستی وخوب همه چیزروبه خاطرمیسپاری.

 دست من رامیگیری وهمه جامیبری وباهام صحبت میکنی .

یک روزمن وبابادعوامیکردیم که گفتی : دَوانه (دعوانه).

عاشق خونمون واتاقت هستی هیچ جایی روبه اندازه این دوجادوست نداری . خیلی خوب وراحت 6ماهی است که توی اتاق خودت میخوابی .

خیلی خیلی به من وابسته هستی هروقت بری بالاخونه مامان پری چنددقیقه ای بیشترنمیمونی وزودمیگی پایین مامانی.

خیلی خوب حرف میزنی البته نه به صورت تلفظ درست ولی کاملامعنی حرفاتومیرسونی . خیلی چیزهای دیگه هم میگی که من دیگه واقعایادم میره بنویسم .اواخرماه حرف زدنت خیلی عالی شده .

وقتی میریم باشگاه بابایی روی تمام دستگاه هامیری میگم نوژان چیکارمیکنه، میگی: یَبدِش (ورزش).

13شهریوررفته بودیم خرید. نمی دانم چراناخن پاهایت همش گیرمیکمنه هرچی هم کوتاه میکنم ولی دوباره ازگوشه درمیادوگیرمیکنه به جورابت. وقتی خواستیم ازماشین پیاده بشیم کفشهایت راپوشاندم توهم گفتی گیرِ، گفتم نه گیرنداره خوبه بپوش ، یکهوچشمم افتادبه پاهایت که کفشهارالنگه به لنگه پوشانده بودم وقتی درست پایت کردم گفتی آهان گیرنداره من وآناکلی خندیدیم.

حدوددوماهی است که موقع خوابیدن دستهایت راقلاب میکنی زیرسرت ومیخوابی.

شعرتاب تاب عباسی: تاب تاب عباسی خدانونونندازی اقه بندازی بَغَلواوجی بدازی .

مدتی است که برای شستشوی دستشویی ات به توالت میبرم امابه سختی . کلی اذیت میکنی .دستمال توالت رومیندازی زمین و جای دستمال کاغذی روشکستی. دسهایت رابه همه جامیمالی شیراهرمی آب رابازوبسته میکنی ومن وخودت رووبه گندمیکشی . منم دادمیزنم دعوایت میکنم گاهی هم دستم بشکندمیزنمت آخه اصلاول کن نیستی . وقتی پی پی ات رامیشورم به محض اینکه می بینی زودبلندمیشی که سریع زیرت رابشورم تانبینی . خیلی حساس هستی به کثیفی وتمیزی. دستشویی بزرگ که میکنی میگی پَس داده ووقتی که جیش میکنی میگم نوژان اه کردی میگی نه تبیزی. چون شیرهااهرمی هستندبازوبسته کردنش راحت تراست. بادستهایت بازوبسته میکنی په همین خاطردستهایت رامیگیرم تاآب رابازنکنی اماباپاهایت بازمیکنی شیطون.

حدوددوماهی است وقتی که من کاردارم باخودت توی اتاقت بازی میکنی . ملحفه های دورپیچت رومیاری ومیندازی روی سرت بازی میکنی . کفشهایت رامیپوشی بااسباب بازیهاولباسهایت بازی میکنی . اماگاهی هم نه همش به من میچسبی که بیااوتاق بازی . دستنم رامیگیری ومیبری اتاقت تابازی کنیم.

رژیناخیلی محکم بوست میکنه ولی رویایواش یادگرفتی اگه کسی محکم بوست کنه میگی یَباش(س ، ش ) راتقریباباهم تلفظ میکنی ومیگی تُن تُن نه . میگم مامانی من بایدمحکم وتندوتندبوست کنم امادیگران نه . لبهای نازت رامیاوری ومن رومحکم میبوسی بغلم میکنی . آخ که چقدرلذت بخش.

28شهریوروقای داروهایت راریختی زمین دعوایت کردم آناگفت بچس دعوانکن توهم سریع گفتی بچس منم گفتم نه توگلی ازاون موقع هرموقع دعوایت میکنم میگی بچس گل.

29شهریورساعت12/30ظهربه گازنگاه کردی وگفتی مامان ناهار( ناآر)گذاشتی . گفتم مامانی غذاتویخچال داریم بایدگرم کنم.

لپ خودت یامن رومیگیری ومیگی تپل.توکه تثل نیستی مامانی.

مثل طوی همه چی روتکرارمیکنی.

عاشق بچه های کوچک  هستی وقتی میبینیشون میری طرفشون بغل میکنی وبوسشون میکنی عزیزدل مامان خیلی مهربونی  قربونت برم من.

وقتی میخواهم ناخن هایت رابگیرم ناخن گیرراازدست من میگیری ومیگی بیبین اینطورین یاایددورین.

دیگه زیادشعرحسنی رودوست نداری وگوش نمیکنی دراواخرماه .آهنگ برنامه کودک راکه ازکانال های مختلف ضبط کرده بودم گوش میکنی بالابالا(بالالالا)، گربه ای که درنقش روبی بازی میکنی (رووی)، نی نی هامنظورت نی نی هایی است که میان توی برنامه هاشرکت میکنن .

موقع غذاخوردن میایی دست من وبابایی رومیگیری ومیبری اتاقت تابازی کنیم.

همش دوست داری بغلت کنم میایی میگی مامان بغل .

بابایی برات یک مسواک خریده که خیلی دوستش داری وهمش میگی مدا. اولش میجویدی وموهای مسواک میومددهنت ومیگفتی : موولی یادت دادم که چطوری مسواک بزنی.

گاهی منوبه اسم صدامیکنی نداوباباروعلی یانونَنی (نورعلی).

دعوات میکنم به خودت میگی که کاربدنه نونومامان دعوامیکنه . قربونت برم من که همه چیزرومیفهمی .

خیلی لجبازی میکنی ومنم کلافه میشم.

ازعادت های مهم شیرخوردنت ازنوزادی این بودکه موقع شیرخوردن بایدحتمادستهایت رامیکردی توی لباس من ولباس رامیمالیدی به کف دستهایت دیشب 5مهرماه وقتی لباس نداشتم گفتی بتوش فهمیدم که میخواهی دستهایت رابکنی توی لباس من تاباخیال راحت شیربخوری.

لغت نامه نوژان:

می افته: می اوتِ

می افتم: می اوتَم

دخترم:دوقَرَم

باباش: باباس

بالش: بالش

بپوش: بِتوش

بپوشم: بِتوشم

مسواک:مِدا

جوجه: جوجه

برداشتی: بَداشتی

تلود:تَلَلود

قلقلی: قیقیلی

بشقاب: بوتّاق

برنج: دِرِج

شلوار: یَبار

خراب شد: خَباشد

خرگوش: خَگوش

پنگوئن: پَقواَن

گاو: ما

گوزن: گَزَز

میمون: مِ نون

موش: موش

لاک پشت: یاتُت

قورباغه: قو

گربه: پیتی

شیر: شیر

گوسفند: بَبَعی

خوک:خوک

ماهی : ماهی

اسب: ابس

کانگورو: کاگواو

نارگیل: ناقیل

انگور: اَنقو

انار: انار

لیمو: بیبو

سیب: بیب

گلابی : گولالی

هندوانه: هونونِ

موز: موز

گیلاس: گیاس

طالبی: طابِ بی

توت فرنگی : توتوتِ

هلو: هلو

پرتغال: پولِقال

خیار:خیار

کیوی: کِ بی

شمع: یَم

پاستیل: پاتیل یاپاسیل

سیب زمینی: یِبَدی یاسِبَدی

گنجشک: گوجِش

عمومنوچهر: عمونی

لواشک روباترش میشناسی

ایناهاش: ایناآش

قارچ: قاچ

این یکی را: ای کی یو

پوشک: پوتَت

نمک: نَمَت

مبارک: مُمایَت

هواپیما: پیا

فلفل: سِبِل

حمام: حَموی

ماکارانی:ماقانی

بخوابیم: بتاخیم

کنترل:کولولوی

بااون زبون شیرینت میگی : مامان نبودی ، اومدی ، بالانبودی ، حموی بودی .به خوردی، باباماقانی(ماکارانی) بِخَربوقوریم .

وقتی کاری میکنی دستم رومیگیری ومیگی بیابیبین.

نوژان اولین باربه آرایشگاه رفت

حمام بعدازآرایشگاه

عافیت آب گرم

اولین باری که بابایی برات مسواک خریدوهرشب مسواک میزنی

بازی باپازل وچیدن اوهاسرجاشون

حیوان آویزبالای تختت روکندی

اولین باری که بابایی  برات سی دی خریدشعرهای عموزنجیرباف، قوری چایی وبره های پشمالورودوست داری

توپ بازی من ونوژان

فیروزکوه:حیاط دانشگاه بابایی برای ثبت نام ارشد