اولین عروسی
روزدوشنبه برای اولین باررفتیم عروسی.گرچه بابایی مخالف بودومیگفت اونجااذیت میشی. امابرعکس اصلااذیت نکردی وکلی خندیدی . وقتی همه می رقصیدن توهم نگاه میکردی. عاشق تلویزیونی شده بودی که قسمت مردانه رانشان میداد. باآینه های تالاربازی میکردی. ...
نویسنده :
مامان ندا
20:50