سومین وچهارمین مروارید
روز92/8/2وقتی شمال بودیم متوجه شدم که مرواریدهای سوم وچهارمت هم درآمده. وقتی متوجه شدم که میخواستی داروبخوری خوابوندمت تادارورابریزم توی دهانت که دیدم مرواریدهای خوشگلت درآمده. مدتهابودکه همه چیزرابه دندان میکشیدی تااینکه بالاخره مرواریدهای سفیدت نمایان شد. ازاینکه مرواریدهایت درآمده بودومن متوجه نشده بودم خیلی ناراحت بودم چون سرگرم عروسی خاله ملینابودم . دوست داشتم گریه کنم ازاینکه مادربی فکری بودم ومتوجه نشده بودم که چه موقع مرواریدهای خوشگلت درآمده. مرواریدهای نازت مبارک ...
نویسنده :
مامان ندا
21:51