گردش درروزپدر
دیروزمن وشماوبابایی وآناجون رفتیم بیرون وچندتاازروستاهای اطراف راسرزدیم خیلی خوش گذشت توچقدربیرون رفتن رودوست داری همش سرت رواین طرف واون طرف تکون می دادی وشش دانگ حواست به بیرون بودمنم کلی ازت فیلم گرفتم وقتی خواستیم عکس بیاندازیم هرماشینی که ردمیشدتوهم سرت روبه طرف ماشین برمی گردونی عاشق بیرون رفتنی وقتی میگم می ریم ددرکلی ذوق می کنی ومی خندی بابایی همش توروتاب میداد البته روی دستش ومیخواست بندازه بغل من وتوهم کلی ذوق می کردی وباصدای بلندمی خندیدی اینم عکسهای خوشگلت ...
نویسنده :
مامان ندا
0:59