نوژان نفس من نوژان نفس من ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 14 روز سن داره
ژوان جون ژوان جون ، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره

نوژان نفس مامان وبابا

سومین یلدای نوژان

سومین یلدای زندگیمون روبانوژان ومهمونهای عزیزمون گذروندیم شب خیلی خوبی بودوکلی خوش گذشت ازپیرانشهرمهمون عزیزی داشتیم خاله جمیله وکا ک حسام ، مامان پری  ،خانواده عمومهدی وخانواده عمه فریبا به توازهمه بیشترخوش گذشت چون باآویساویگانه کلی بازی کردی شام هم خورش فسنجان، زرشک پلوبامرغ، آش دوغ داشتیم که متاسفانه عکس یندارم .   ...
6 دی 1394

33ماهگی

دخترنازمامان چیزی به سه سالگیت نمونده ماشالله هرروزبزرگ تروشیطون تروالبته زبون درازترمی شی . زندگی مامان خیلی دوستت دارم توتمام دنیای من وباباهستی. مثل آیه ای ازقرآن معصوم وزلال هستی . وقتی که خونهنباشی انگاری خونه جهنمه . وقتهایی که دعوات می کنم وتوناراحت میشی مثل ادم بزرگهابهت برمیخوره که دعوامیکنم انگاری غرورت راشکستم مخصوصااگرجلوی دیگران باشه که بیشترناراحت میشینی ومنم خیلی ناراحت میشم که دعوات کردم ولی چاره ای ندارم گاهی اوقات خیلی اذیت می کنی . حرفهایی می زنی که ادم شاخ درمیاره متاسفانه یادم نمیمونه که برات بنویسم خیلی لجبازهستی وبایدحرف حرف خودت باشه به برنامه پویاخیلی علاقه نشون میدی مخصوصابرنامه موزی و...
12 آذر 1394

32ماهگی نوژانم

دخترنازم 32ماهگیشوروهم تموم کرد. عروسک نازم رفتارت نسبت به ماه قبل بهترشده وکمتربهانه گیری می کنی البته همچنان باقی است اماتوفصل تابستون باآویسابیشترسرگرم بودی وکمتربامن کارداشتی . صبح زودساعت7-8ازخواب بیدارمیشدی ومیخواستی بری طبقه بالاکه بااویسابازی کنی . خوشبختانه باآویساخوب بازی می کنی البته مثل همه بچه هاباهم دعوامیکنیدوهمدیگررومیزنید. بعدازظهرهانمیخوابی من به زورتورومیخوابونم که کمتراذیت کنی. زیادنمی تونم کیان تپلی روبغل کنم چون حسودی میکنی . برات شبکه پویارومیذارم وبرنامه نگاه میکنی البته میگی بایدمنم بیام تاباهم نگاه کنیم. برنامه خان باباازشبکه استانی قزوین روخیلی دوست داری . برنامه های شبکه جم جو...
6 آبان 1394

31ماهگی عشق بابا

چیززیادی ازلحظه هایی که باهم هستیم  یادم نمیمونه چون دائمادرحال لجبازی هستی ومن اصلافرصت نمی کنم که بنویسم حرفهای قلمبه سلمبه زیادمیزنی مثلاانگشترهای آناروگم کرده بودی وبه آنامیگفتی والله من یادم  نمیادکجاگذاشتم وخیلی حرفهای دیگه مردادماه بازم رفتیم شمال وبه توخیلی خوش گذشت .وقتی سوارقایق شدیم توخیلی ترسیده بودی وهمش سرت پایین بودومیگفتی من نمیخوام من آلوچه میخوام فکرکنم ازترس هزیون میگفتی البته شایدچون عمه گیتی انجیردستش بودفکرکرده بودی آلوچه است                    ...
24 شهريور 1394

سفربه ارومیه وپیرانشهر

درایام عیدفطرسفری داشتیم به شهرزیبای ارومیه وپیرانشهر. خیلی خوش گذشت مخصوصابه توکه کلی بابچه هابازی میکردی ودیگه ازوسواسی منم خبری نبودوتوهرکاری دلت میخواست انجام دادی پیرانشهرمهمان دوستان کردزبان بودیم که خیلی مهمون نوازومهربون بودن این دومین باری بودکه باهاشون اشنامیشدیم . یکبار تعطیلات عیداومده  بودن خونه آناوبعدازاون هم مارفتیم پیرانشهرخونشون. باوجوداینکه ازنظرمذهب وزبان باماخیلی فرق داشتن ولی انسانهای بسیارشریف وخونگرمی بودن . ازوقتی رسیدیم ارومیه همش میگفتی بریم کومارولی وقتی بارسادوست شدی کوماریادت رفت . مرزسروارومیه     روستایی درارومیه   ...
19 مرداد 1394

30ماهگی عزیزترینم

ای عزیزترین عمروجون من 30ماهگیت مبارک 30ماهگی تومصادف بابه دنیااومدن کیان کوچولو بود. تولدش خیلی غیرمنتظره بودچون یک ماه زودتربه دنیااومدولی خوشبختانه سالم بودواحتیاجی به دستگاه نداشت . من بهش میگم نخودچی آخه خیلی کوچولوست ومن خیلی دوستش دارم البته توحسادت میکنی وزن  این نخودچی ماهم 2350بود. پاهاش اندازه یک بندانگشته . چه زودگذشت وبزرگ شدی برای خودت خانومی میشی . ماشالله وهزارماشالله خیلی خیلی شیطون هستی اصلانمیتونم کنترلت کنم . به خاطروجودآویساکه تابستونه ومدرسه نمیره صبحهاتاچشمهایت رابازمیکنی سریع میخواهی بری طبقه بالاوبااون بازی کنی . خیلی باهم بازی میکنین والبته د عواهم میکنیدروزی هزارباراین پله هاروبالاوپ...
14 مرداد 1394

29ماهگی عمربابایی

صبحهاازساعت 6تا8ازخواب بیدارمیشی وسریع میخواهی بری بالاچون آویسااونجاست وراحت میتونی باهاش بازی کنی صبحانه ات راخورده یانخورده میدوی بالاوباآویسابازی میکنی ازطرفی خوشحالم که کمترروی اعصاب من میری ولی ازطرفی دیگه سمت من نمیایی وهمش بالایی غذاخوردنت اصلاتعریف نداره شایدچون وقتی میری بالاتنقلات مثل پف فیل وشکلات وخیارو...میخوری . البته اگرخودمن باشم که به هیچ عنوان بهت تنقلات نمیدهم . خودم برات توی خونه پف فیل درست میکنم که صدالبته ازبیرون خوشمزه تره . بالبنیات میونه ای نداری به زوراگرکمی شیربخوری .. کلی بلبل زبونی میکنی . باعروسکات بازی میکنی وحرف میزنی هرکاری که آویسامیکنه توهم تکرارمیکنی . به یمن خوردن شکلات زی...
2 تير 1394