نوژان نفس من نوژان نفس من ، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 6 روز سن داره
ژوان جون ژوان جون ، تا این لحظه: 7 سال و 5 ماه و 16 روز سن داره

نوژان نفس مامان وبابا

16ماهگی نوژان نبض زندگی

16ماهگی مصادف با2خرداد مبارک مبارک گل خوشبوی من ، عزیزدلم من  ،توتموم هستی من دوست دارم تابی انتها دراولین روزازماه 16ظرف چینی ات راشکستی البته این سرویس چینی برای سیسمونی من بودکه تاالان مونده بوددلم میخوادیادگاری بمونه وازش خوب مراقبت بکنی وتوهم بذاری برات بچه خودت.     هرروزصبح ساعت 8-9ازخواب بیدارمیشی وبعدازظهرهاهم خیلی بخوابی 1-2ساعت . من شبهاتوی اتاق تومیخوابم. وقتی هم بیدارمیشی بااسباب بازیهایت بازی میکنی ومن توخواب وبیداری  پشت دراتاقت میخوابم تانتونی درب رابازکنی ومن یک موقع خوابم ببره ومتوجه نشم . قبلاتمام کابینت هاراباکش بسته بو...
7 خرداد 1393

15ماهگی نازگل خانم

دوم ماه اردیبهشت هم آمدونوژان خانم ما 15ماهه شد. 15ماهگیت مبارک انگارهمین دیروزبودکه نوشتم 14ماهگیت مبارک .   بازم شیطونی وشیطونی وکنترل کردنت خیلی سخت شده اصلانمی تونم تنهات بذارم. امروز93/1/19وقتی رفته بودم راهروبرگشتم دیدم رفتی بالای تختت خشگم زدکه چطوری رفتی بالاوچقدرهم ذوق میکنی . سریع گرفتمت تانیفتی . روز93/1/19ازمبل بالامیری ومیروی روی اپن اشپزخانه  . این هم یه کاردیگه خطرناکت .پاهاتومیذاری روی خودمبل ویادسته مبل یامیزشیشه ای ومیری بالا.عاشق شیشه هستی وازهرچی میزشیشه ای است میروی بالا. روز93/1/19رفتی بالای مبلی که کنارباندضبط بودوداشتی میرفتی روی باندهای ضبط که گرفتمت ...
3 ارديبهشت 1393

روزمادر

            آسمان   را گفتم می توانی آیا بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه روح مادر گردی صاحب رفعت دیگر گردی گفت نی نی هرگز من برای این کار کهکشان کم دارم نوریان کم دارم مه وخورشید به پهنای زمان کم دارم خاک را پرسیدم می توانی آیا دل مادر گردی آسمانی شوی وخرمن اخترگردی گفت نی نی هرگز من برای این کار بوستان کم دارم در دلم گنج نهان کم دارم این جهان را گفتم هستی کون ومکان را گفتم می توانی آیا لفظ مادر گردی همه ی رفعت را همه ی عزت را همه ی شوکت را بهر یک ثانیه بستر گردی گفت نی نی هرگز من برای این کار...
3 ارديبهشت 1393

چهارده ماهگی فرشته خونمون

   برای  نوژان نازم     روزدوم فروردین ماه چهارده ماه شدی. چهارده ماهگیت مبارک خیلی شیطون شدی وکاملاازپس کارهات برمیایی. خودت میری توی تختت وپایین میایی. ازمبلهابالامیروی ومیایی پایین. اگردرحمام یادستشویی بازباشدسریع میدوی توی حمام یادستشویی. خوراکیهاوغذاهای موردعلاقه ات: ماکارانی ، لیموترش، کشمش، نان     بهت میگم ماهی چیکارمیکنه : مثل ماهی دهانت رابازوبسته می کنی . شناخت اعضای بدن: بینی، گوش، چشم ، مو، دست ، پا بهت میگم لب بده: دهانت رامی آوری به دهانم میچسبانی. ازپله هابالاوپایین میرو...
16 فروردين 1393

سیزده نوروز93

نوروزباتمام خوشیهایش به پایان رسیدوروزسیزده نوروزوروزطبیعت فرارسید. باغ عمه گیتی وخونه آنادعوت بودیم که ناهاررفتیم خونه آناوتواصلاغذانخوردی وچون میدانستم عمه گیتی آش دوع خوشمزه پخته اصلااصرارنکردم وقتی رفتیم باغ بهت آش دوغ دادم. بعدازظهرهم رفتیم باغ عمه گیتی. چون باغشون کناررودخونه بودخیلی سردبودباوجوداینکه توباغشون شومینه داشتن ولی هواسردبود. وقتی بارون گرفت ماهم رفتیم توخونه. توی باغ همش بازی میکردی ووقتی داشتم مرغ وخروسهارابهت نشان میدادم آش دوغ راهم بهت دادم وخوب هم خوردی. فقط میخواستی خودت راه بری ودستت راازدست بابایی درمیاوردی ویاخودت رامیزدی زمین که دستت راول کنیم . کلی بهت خوش گذشت. شب هم ی...
15 فروردين 1393

نوروزباستانی 93

    فرارسیدن نوروزباستانی،یادآورشکوه ایران ویگانه یادگارجمشیدجم برهمه ایرانیان پاک پندار، راست گفتارونیک کردارخجسته باد.   بهاروسال نوازراه رسید.وسال 92  باتمام شیرینی هاوتلخی ها(فوت آبا) به پایان رسید. یک سال سراسرباشادی های توگذشت. یکسال بابزرگ شدن وقدکشیدن توگذشت. یکسال باحنده هاوگریه های توگذشت. یکسال باعزیزترازجانم گذشت. یکسال مثل برق وبادگذشت ومابانوژان دومین نوروزباستانی راجشن گرفتیم. امسال نتونستم سفره هفت سین راروی میزبچینم ومجبورشدم روی میزناهارخوری بچینم تاتوبه هم نزنی . ازصبح زودبیدارشده بودم تازودتربه کارهایم برسم تازمان تحویل سال هی...
15 فروردين 1393

چهارشنبه سوری92

      چهارشنبه سوری سال 92هم رسید.چیزی به سال نوباقی نمونده .  فرصت نمی کنم وبلاگت روآپ کنم چون هم نت ندارم هم توتمام وقتم رومیگیری به محض اینکه میام پای نت توهم میایی . وقتی میاییم خونه آنانگهت میداره تامنم بتونم وبلاگت روبه روزکنم. چهارشنبه سوری باغ عمه گیتی دعوت بودیم ولی شام باآنااینارفتیم بیرون. اول رفتیم باغ عمه گیتی اتش بازی بعدرفتیم شام بیرون. اصلاازصدای ترقه وموادآتش زانمی ترسیدی برعکس من که سریع گوشم رومیگرفتم تاصداش به گوشم نرسه.     خودت داری غذاانتخاب میکنی به زورمنوروازدست من گرفتی &n...
14 فروردين 1393

عکسهای آتلیه ملکه ما

روز23دی رفتیم آتلیه آسمان تاازت عکس بگیریم تواین یک سال فرصت نشده بودبریم آتلیه ولی بالاخره برای تولدیکسالگیت رفتیم آتلیه تاازت عکس بگیریم .روز23اسفندرفتیم عکسهاتوازآتلیه گرفتیم . عکسهاخیلی نازشده بودن منم بیشترعکسهاروازروی سی دی برداشتم وگذاشتم توی وبت . تادوستای گلت هم ببینن. البته ببخشین که زیادشدخیلی بیشترازاینهابودولی دلم نیومدکمش کنم . هرکی دوست داشت میتونه همه روببینه. هرکی هم دوست نداشت همه روببینه چشمش دردنکنه.                               ...
23 اسفند 1392

سیزده ماهگی عسل زندگی ما

  چه زودیک ماه ازتولدت گذشت . انگارهمین دیروزبودکه بدنیااومده بودی ومثل عروسکهاهمش شیرمیخوردی ومیخوابیدی . فقط شبهابه خاطرکولیک که داشتی تاصبح جیغ میزدی. اماالان ماشالله هزارماشالله تمام خونه روزیرورومیکنی . اصلانمی تونم کنترلت کنم . اگه بخوام جلوت روبگیرم کلی منودعوامیکنی وغرمیزنی. کمدلباسهایت راهمش به هم میریزی منم ازدیروز92/11/29دستگیره کمدلباسهایت رابازکردم تانتونی لباساتوبریزی بیرون. قایم باشک بازی یادگرفتی وزودمیری سک سک میکنی. تامیگیم نوژان سک سک کن میدوی به سمت دیواروسک سک میکنی. ازچندروزقبل ازتولدت غذاخوردنت افتضاح شده الان هم همینطوره وفرقی نکرده ولی منم به زورتورامیخوابونم وغذامیدم. ع...
12 اسفند 1392